دموکراسی سنتگرای زورمدار
پروسه سیاست و فرهنگ، دو مقوله وابسته به هم هستند که زمینه توسعه آنها دربرخی استان های ما نمود چشم گیری نداشته است. پیروی از سنت گرایی در تقابل اندیشه ها و رفتارهای سیاسی، نتایج بهت آوری را در پی دارد.پیامدهایی که می تواند تا نسل ها، فرزندان مارا از چشیدن طعم فرهنگ و توسعه محروم کند. تازمانی که برخی از رفتارهای سیاسی تابع تعصب، جهل،خودسری و تبعیض است،نمی توان به بلوغ سیاسی، رشد اجتماعی، توسعه اقتصادی ونجات مردم فقیر از تنگناهای طبیعی امیدی بست.رعایت حق دیگران و تابعیت از قانون باید سرمنشاء رفتارهای سیاسی و اجتماعی باشد.
متاسفانه به خاطر شانس ها و فرصت هایی که برای برخی گروهها و افراد ایجاد می شود- به نحوی- نوعی حس برتری جویی بر آنها غلبه کرده، که نتایج ناامید کننده ای در جامعه ایجاد می کند و نوعی پدیده طبقاتی حتی در مناطق کوچک شکل می گیرد که به شدت خطرناک بوده و پیامدهای جبران ناپذیری در پی دارد.عواقب این رفتارها و تبعیت از سنت گرایی زورمدار- در هاله ای از دمکراسی - سبب انزوای برخی مناطق،آدمها و خالی شدن برخی مناطق دیگر ازرنگ و بوی توسعه می گردد.
سکوت آدمها در قبول این بازخورد ها، ناشی از ترس های ایجاد شده از طمطراق طبل های توخالی آدم هایی است که به راحتی بزرگ شده اند و به سادگی با خود برتر پنداری در صحنه های مختلف، به خود نمایشی دست زده اند.خود را برتر می انگارند و بر دیگران می تازند.گمان می کنند که حق تنفس آزادانه تری نسبت به دیگرانِ خاموش دارند و با غرور و تکبر بر موج کاروانهای تبلیغاتی سوار می شوند تا در لوای این هجوم سنتی و تراکم آدمها نیازی به پاسخ گویی نداشته باشند.در شگفتم این دسته آدم ها را اگر تجزیه کنیم،از آنها، چه بر جای می ماند که بتوان زخمی را مرهم نهاد و یا جهلی را از بین برد، توسعه ای را بنا نهاد یا بازاری را رونق داد.دست های ترک خورده پدری را با تبسم لبخندی آرام کرد یا کشتزار خشکیده ای را آبیاری نمود.
دلواپس تب های کودکی ام که هنوز نمای خشکیده فقر را در معماری چشم هایش می توان محاسبه کرد. بگذار استعداد من جریحه دار کردن رویاهای غرور بزرگ شده ای باشد که فهم معماری پیچیده فقردیگران را ندارد و حتی کودکی گذشته خویش را بر دریچه فهم اعتقادی اش تکیه نداده باشد.
تب خود بینی و خود اعتقادی، آدم ها را از برخی ویژگی های انسانی دور می کند و به آنها فرصت اندیشیدن،چشیدن و دیدن واقعیت ها را نمی دهد.به همین خاطر پس از خشک شدن آب سرچشمه قدرت این قشر آدمها، بوی تعفن شان واقعیت هارا آشکار می سازد و چشم های مسخ شده ای که تا دیروز در عمق این اشخاص غرق شده بودند، به کودنی دید خویش ایمان می آورند و دیگران را مقصر بزرگ کردن چنین کوچک هایی می دانند.
هدیه واپس گرایی،نماد سبک سری و تمامیت خواهی آدم هایی است که اسکلت بی خاصیت خویش را بر کرسی های توهم و منفعت، ثبت می کنند و مانع از تحقق خواسته های مردمی می شوند که برای تغییر و توسعه، به زوایای چنین آدم هایی چشم دوخته اند. گروه بندی آدم هاو منافع در زمان به قدرت گرفتن مدیریت این شعبده بازان، برای توزیع تشکر،با عدالت سازگاری ندارد و کسانی که این رویه را دنبال کرده بودند، پس از مدتی چشم تیز بین جامعه آنها تحقیر کرد و تاریخ، توهمات این افراد را در زمره سکون های تمدنی به ثبت خواهد رساند.هرچند تا مدتی،قلم فرسایی منفعت طلبان،در تثبیت حقانیت آنها، تاریخ را به بیراهه بکشاند.
سنت گرایی منفعت طلبانه- در پرده ای از دموکراسی - نمی تواند دید واقع بینانه ای به نخبگان یک جامعه دهد و آنها را در بهسازی و پیشبرد اجتماع و برنامه های مدیریتی و فرهنگی سهیم کند. این راهبرد خاصِ آدم ها و گروههایی است که بر احساسات آنی و زودگذرمردم سوار می شوند و در حقیقت موج احساسی مردم را در دست می گیرند و با شناخت و ارتباطی که با احساسات آنی مردم دارند، روند قدرت مدیریتی خود را به پیش می برند ولی پس از مدت زمان کوتاهی، دیگر هیچگونه ارتباط منطقی بین مردم، افراد و گروهها دیده نمی شود. مردم خود را سوای آنها می دانند و نگرش و دید عامه،پس از فروکش کردن احساسات، روالی منطقی پیدا می کند. اینجاست که آن بدنه ناسازگار و مردم فریب،دیگر توان هضم خواسته های واقعی مردم را ندارند. به همین خاطر، پس از مدتی که به مردم فرصت داده می شود تا آزادانه به وقایع قبل بنگرند، بر پیشانی انگشت جوهری خویش داغی بیهوده می بینند.
این باورهای منفعت طلبانه، سبب کلاهبرداری های کلان و هزینه های گزافی بر جامعه می گردد،رویای آدم های کوچک پیوند خورده به این عوام فریبی، به راحتی شکل می گیرد. نخبگان و دلسوزان در دایره دورتری و تنها در زمانی که نیاز به سوهان زدن دیگران و شعله ور کردن احساسات باشد، قرارداده می شوند. آدم های منتقد،طرد و چاپلوسان مستعد، به اشتراک گذاشته می شوند.این است سرگذشت دمکراسی سنت مداری که بر مبنای فریب و دروغ ایجاد می شود و فرجامی ناخوشایند و تلخ را شکل می دهد.