سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن محرمانه

عدالت اجتماعی و بقای انقلاب اسلامی

استاد شهید مرتضی مطهری

میدانیم که در تاریخ اسلام در همان نیمه اول قرن اول هجری یک انقلاب‏ عظیم اسلامی رخ داد مقصودم انقلابی است که در آخر دوره خلافت عثمان صورت‏ گرفت عثمان برای اولین بار در دنیای اسلام یک رژیم مبتنی بر اشرافیت بر قرار کرد که بر خلاف اصول اسلامی و حتی بر خلاف سیره خلفای قبل از خودش‏ بود و او این کار را علیرغم قولی که در زمان بیعت به مردم داده بود و متعهد شده بود، بر خلاف سیره خلفای گذشته عمل نکند، انجام داد باب‏ حیف و میل اموال عمومی در زمان عثمان باز شد نکته‏ای که علی ( ع ) در ضمن‏ یکی از خطبه ‌ها به آن اشاره می‌فرماید و می‏گوید من به این دلیل مسئولیت‏ خلافت را پذیرفتم که مردم به دو گروه سیر سیر و گرسنه ی گرسنه تقسیم شده‏ بودند. در واقع اشاره به اثر سوء سیاست دوره عثمان است یکی از نقطه‏ ضعفهای اساسی عثمان قوم و خویش بازی او بود، آن‌هم قوم و خویشی که در دوره جاهلیت با گونه‏ای از اشرافیت خو گرفته بودند عثمان اولا نظام به اصطلاح اقطاعی را رایج کرد یعنی قسمتهائی‏ از اموال عمومی را به کسانی که یا از خویشاوندانش بودند و یا از دوستان‏ و طرفدارانش، بخشید دیگر اینکه از بیت المال بخششهای فوق العاده بزرگی‏ انجام داد و به اصطلاح امروز پرداختهایش بر حسب ارقام نجومی بود به این‏ ترتیب در عرض ده، دوازده سال، ثروتمندانی در جهان اسلام پیدا شدند که‏ تا آن‌زمان نظیرشان دیده نشده بود از نظر سیاسی هم باز پست‌ها و مقامات در میان همان اقلیت تقسیم می‌شد و می‌چرخید. ...
بلافاصله بعد از کشته شدن عثمان، همه مردم از کوچک‏ و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، عرب و غیر عرب، به در خانه علی ( ع‏ ) هجوم آوردند و یکصدا اعلام کردند یگانه شخصیت لایق خلافت اسلامی اوست و او باید خلافت را بپذیرد. 
حضرت علی( ع ) جریان دعوت مردم را در ضمن یکی از خطبه‏‌ها شرح داده‏ است. نکته جالبی که از بیانات علی استنباط می‌شود این است که انقلاب‏ مسلمانان در آن هنگام نظیر انقلاب امروز ایران، یک انقلاب همگانی بود یعنی نه تنها فقرا بلکه ثروتمندان نیز انقلاب کرده بودند نه تنها مرد‌ها بلکه زن‌ها نیز، نه تنها عرب‌ها، بلکه ایرانی‌ها، مصری‌ها، حجازی‌ها، همه‏ و همه در انقلاب شرکت کرده بودند علی ( ع ) از قبول خلافت امتناع می‌کند برای اینکه به آن‌ها بفهماند مسئله فقط رفتن عثمان نیست خیال نکنند عثمان رفته و کار تمام‏ شده است بخصوص افرادی که در زمان عثمان بهره مند شده بودند خیال‏ می‌کردند با رفتن عثمان و آمدن علی(ع) بنا نیست در بنیاد وضع اجتماعی‏ تغییری حاصل شود، علی(ع) به مردمی که برای بیعت با او آمده بودند فرمود ( ر. ک نهج البلاغه خطبه 91 ): «افق‌ها بسیار تیره شده و مه و غیم همه جا را فرا گرفته‏ است درست همان‌گونه که در فضای مه آلود برد دید‌ها کم می‌شود، اکنون نیز که افق مسائل اجتماعی تیره و تار است، عقل‌ها نمی‌توانند عمق مسائل را بیابند می‌گویند علی بیاید، ولی گویی فکر نکرده‏اند اگر علی بیاید چه باید بکند و چه خواهد کرد راه مستقیم ناشناخته مانده و مردم راه اسلام را فراموش کرده‏اند از نو می باید راه اسلام را به مردم نشان داد مردم به‏ بیراهه رفتن‌ها عادت کرده‏اند من تا به دعوت شما پاسخ نگفته‏ام، تنها یک‏ تکلیف دارم اما اگر به این دعوت پاسخ بگویم و خلافت را بپذیرم با شما آنچنان رفتار خواهم کرد که خود می‌دانم» و بعد حضرت اشاره می‌کند به‏ مردمی که بدون استحقاق پست‌ها را اشغال کرده بودند و بدون استحقاق ثروت‌ها را جمع آورده بودند، و می‏گوید: «تمام ثروتهایی را که در زمان عثمان‏ از مردم به نا حق گرفته شده است همه را مصادره خواهم کرد اگر چه با آن‏ ثروت‌ها زن گرفته باشید و آن‌ها را مهر زنان خود قرار داده باشید»
 آنگاه‏ حضرت به نکته بسیار عجیبی اشاره می‌کند می‌فرماید: ان فی العدل سعة؛ در عدالت ظرفیت و گنجایشی است که در چیز دیگری نیست. گویا در آن هنگام‏ عده‏ای از باب نصیحت به حضرت می‌گفتند، اگر شما به این صورت عمل کنید، عده‏ای ناراضی و ناراحت می‌شوند. علی در جوابشان این کلام لطیف را فرمود که: «ان فی العدل سعة »اگر ظرفی باشد که همه‏ گروه‌ها و همه افراد را در خود بگنجاند و رضایت همه را به‌دست آورد، آن‏ ظرف عدالت است اگر کسی با عدالت راضی نشد ظلم او را راضی نمی‌کند یعنی‏ خیال نکنید آن کسانی‌که از عدالت ناراضی می‌شوند اگر من عدالت را کنار بگذارم و به‌جای آن ظلم را انتخاب کنم، آن‌ها راضی خواهند شد نه اگر من‏ بخواهم حرص او را ارضاء کنم او باز هم حریص‌تر می‌شود مرز، همان عدالت‏ است اشتباه است که مرز عدالت را به‌نفع کسی بشکنم تا او راضی بشود. 
امیر المؤمنین صراحت به خرج داد سیاست او صریح بود نمی‌خواست کاری را که می‌خواهد بکند در دلش مخفی نگه دارد و بگوید فعلا حرف صریحی نزنم تا این مردم که امروز آمدند و با ما بیعت کردند، خیال کنند که این نظم‏ موجود، همان‌طوری که هست حفظ می‌شود ولی بعد که روی کار سوار شدیم برنامه‏‌هایی را که می‌خواهیم اجرا می‌کنیم در نگاه علی معنای این عمل اغفال است‏ به‌همین جهت است که بالصراحه اعلام می‌کند ای کسانی‌که امروز با من بیعت‏ می‌کنید، بدانید که من شما را اغفال نمی‏کنم، برنامه حکومتی من چنین است. با اعلام این برنامه از همان روزهای اول مخالفت با حکومت علی ( ع ) آغاز شد اولین مخالفت رسمی در شکل جنگ جمل متجلی گردید طلحه و زبیر، دو شخصیت خدمتگزار اسلام در زمان پیامبر بودند ولی در دوره عثمان به‌دلیل‏ وضع مخصوص دستگاه خلافت و رشوه‏های کلانی که عثمان به آن‌ها می‌داد، به‏ صورت ثروتمندان بزرگی در آمده بودند و حالا این‌ها می دیدند که علی قصد مصادره اموالشان را دارد. برای طلحه نیز وضع به‏ همین منوال بود به این ترتیب ایندو مقدمات جنگ جمل را فراهم کردند. به‌دنبال جنگ جمل، جنگ صفین به‌پا شد معاویه که از بستگان عثمان بود، حدود بیست سال فعال مایشاء و حاکم مطلق منطقه سوریه بود و در این مدت‏ توانسته بود پایه‏های حکومتش را به‏اندازه کافی مستحکم کند علی(ع) بعد از بیعت فرموده بود من به هیچ وجه حاضر نیستم پای ابلاغ معاویه را امضاء کنم و او باید بر کنار شود مصلحت اندیشان می‌گفتند آقا به‌طور موقت هم که‏ شده مدتی او را بر سر کار نگه دارید فرمود هرگز این کار را نمی‌کنم و به‏ دنبال این پاسخ، معاویه جنگ صفین را به راه انداخت. به دنبال جنگ صفین جنگ خوارج بر پا شد، که ماجرایش را همه کم و بیش‏ می‌دانید نتیجه این شد که در مدت چهار سال و چند ماه خلافت علی به علت‏ حساسیتی که حضرت در امر عدالت داشت، دائما در حال مبارزه بود و آنی‏ راحتش نمی گذاشتند او حکومت را برای اجرای عدالت می‌خواست و همین شدت‏ عدالتخواهی بالاخره منجر به شهادتش در محراب شد. 
دوره خلافت برای علی ( ع ) از تلخ‌ترین ایام زندگی او به حساب میاید، اما از نظر مکتبش او موفق شد بذر عدالت را در جامعه اسلامی بکارد اگر علی(ع) به‌جای آن دوره کوتاه، بیست سال خلافت میکرد در حالی‌که نظام‏ زمان عثمان همچنان باقی می‏ماند امروز نه اسلام باقی مانده بود نه علی (ع‏)، نه نهج البلاغه و نه اسمی از عدالت اسلامی؛ علی هم خلیفه‏ای می‌شد در ردیف معاویه. روش علی(ع ) به وضوح به‌ما می آموزد که تغییر رژیم سیاسی و تغییر و تعویض پست‌ها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جای آن‌ها بدون دست زدن به بنیادهای اجتماع از نظر نظامات اقتصادی و عدالت‏ اجتماعی، فایده‌ای ندارد و اثر بخش نخواهد بود. به علی ( ع ) می‌گفتند قانون که عطف بماسبق نمی‏کند شما هر کاری می‌خواهید بکنید، بکنید ولی از امروز به بعد می‌خواهی رعایت عدالت بکنی، رعایت مساوات بکنی بسیار خوب، ولی از امروز آنچه که در زمان خلیفه پیشین صورت گرفته است مال‏ سابق است و ارتباطی به دوران حکومت شما ندارد. 
و علی ( ع ) در جواب همه این به اصطلاح نصیحت‌ها می‌فرمود: نخیر، قانون‏ الهی عطف بما سبق می‏کند، «ان الحق القدیم لا یبطله شیئ »حق کهنه را چیزی نمیتواند باطل کند وقتی بر من ثابت است حق این است و باطل آن، ولو سال‌ها از روی آن گذشته فرقی نمی‏کند، من باید حق را به موضع اصلیش‏ بر گردانم. 
در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان یکی از اساسی ترین مسائل، همین‏ مسئله عدالت اجتماعی است در این مورد این سؤال اساسی مطرح است که از عدالت اجتماعی اسلام چه برداشتی داریم، چون برداشت‌ها در مورد عدالت‏ اجتماعی بسیار متفاوت است ...
در دنیای امروز گرایش به یک حالت حد وسط (بین کمونیزم و کاپیتالیزم) پیدا شده است، شاید به‏ تقریب بتوان گفت در این زمینه در کنار دو دنیای کمونیزم و کاپیتالیزم، دنیای سومی درشرف تولد یافته است که می‌توان آن را نوعی‏ سوسیالیزم نامید. این گرایش تازه میخواهد آزادی افراد را محفوظ نگه‏ دارد، و از این رو مالکیت خصوصی را در حد معقولی می‌پذیرد و هر مالکیتی‏ را مساوی با استثمار نمی‌داند و حتی می‏گوید عدالت اجتماعی در شکل اول‏ خودش نوعی ظلم است، زیرا از آنجا که محصول کار هر کس به خودش تعلق‏ دارد، وقتی بیایند به زور نیمی از محصول یک فرد را، ولو به دلیل اینکه‏ خرج دیگری بیشتر است از او بگیرند، این امر خود عین بی عدالتی است‏ استثمار در هر شکلش غلط است اگر من شما را به‌کار گماشته باشم و قسمتی از محصول کار شما را به‌خود اختصاص بدهم شما را استثمار کرده‏ام و این ظلم‏ است اما اگر من به میل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به دیگری بدهم‏ این عین انسانیت و رشد یافتگی است. سرمایه داری از آن جهت محکوم است‏ که در بطن خود استثمار را پرورش می‌دهد سرمایه داری تمام بهره را به‏ سرمایه اختصاص می‌دهد و این امر ایجاد نا برابری می‏کند. به این ترتیب شعار این گرایش جدید این است که: بیائید راهی اتخاذ کنیم تا بتوانیم جلو استثمار را به‌کلی بگیریم بدون اینکه شخصیت، اراده و آزادی افراد را لگدکوب کرده باشیم کوشش کنیم انسان‌ها به حکم انسانیت، به حکم معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن، خود مازاد مخارج خود را به برادران نیازمند شان تقدیم کنند نه اینکه دارائیشان را به زور از آن‌ها بگیریم و به دیگران بدهیم این‏اندیشه که تعبیر غربی آن‏ سوسیالیزم اخلاقی است چیزی است که اسلام همیشه در پی تحقق آن است اما بر خلاف مکاتب غربی، راه حلهای عملی رسیدن به آن و نیز شیوه استقرار آنرا در جامعه به دقت مشخص و معلوم کرده است. 
حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السلام به این مضمون نقل شده است‏ 
حضرت از مردی سؤال کردند میزان اخوت و برادری اسلامی در میان شما در چه‏ حد است ؟ جواب داد: «علی افضل ما یکون »به عالی‌ترین درجه فرمود: آیا به این حد است که مثلا یک برادر که روزی محتاج شد بیاید در مغازه‏ برادرش، دست ببرد و از صندوق او هر چقدر احتیاج دارد بردارد و صاحب‏ پول احساس ناراحتی نکند ؟ گفت نه، این‌طور نیست فرمود: پس چگونه‏ گفتی در حد اعلا حد اعلا آن‌ست که در حالی‌که جیب‌ها دو تا هستند، جیب هر کدام برای دیگری نظیر جیب خودش باشد و به عکس اگر این شیوه بر قرار شد همان اخوت اسلامی است که اسلام بدنبالش است اسلام طرفدار این‌است که‏ زندگی‌ها برادروار باشند...
در سال فتح مکه، زنی مرتکب جرمی شده بود که باید مجازات می‌شد اتفاقا این زن که دزدی کرده بود، وابسته به یکی از خانواده‏های بزرگ و جزو اشراف طراز اول قریش بود وقتی بنا شد حد درباره‏اش اجرا شود و دستش را قطع کنند، غریو از خاندان زن برخاست که‏: ‌ای وای این‌ننگ را چگونه تحمل کنیم دسته جمعی به سراغ پیامبر رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرف‌نظر کند فرمود: هرگز صرفنظر نمی‌کنم هر چه که واسطه و شفیع تراشیدند پیامبر ترتیب اثر نداد در عوض‏ مردم را جمع کرد و به آن‌ها گفت: می‌دانید چرا امتهای گذشته هلاک شدند ؟ دلیلش این بود که در این گونه مسائل تبعیض روا داشتند اگر مجرمی که‏ دستگیر شده بود وابسته به یک خانواده بزرگ نبود و شفیع و واسطه نداشت او را زود مجازات می‌کردند ولی اگر مجرم شفیع و واسطه داشت، در مورد او قانون کار نمی‌کرد خدا به همین سبب چنین اقوامی را هلاک می‏کند من هرگز حاضر نیستم در حق هیچ کس تبعیضی قائل شوم. و یا درباره علی نقل می‌کنند که روزی گردنبندی به گردن دخترش دید، فهمید که گردنبند مال او نیست، پرسید این را از کجا آورده‏ای ؟ جواب داد، آن‌را از بیت المال " عاریه مضمونه " گرفته‏ام یعنی عاریه کردم و ضمانت دادم که آن‌را پس بدهم علی فورا مسئول بیت المال را حاضر کردند و فرمود تو چه حقی داشتی این را به دختر من بدهی؟ عرض کرد یا امیرالمؤمنین این را به عنوان عاریه از من گرفته که بر گرداند، فرمود به‏ خدا قسم اگر غیر از این می‌بود دست دخترم را میبریدم .(سپس ایشان ادامه داد آیا همه زنان مهاجرین می‌توانند از این نوع گردن بند استفاده کنند که تو به عنوان دختر علی چنین کرده ای؟! )
این حساسیت‌هایی است که ائمه و پیشوایان ما - که اسلام مجسم و معلمان‏ راستین اسلام اصیل بوده‏اند - در زمینه عدالت اجتماعی از خود نشان دادند انقلاب اسلامی ما نیز اگر می‌خواهد با موفقیت به راه خود ادامه دهد، راهی بجز اعمال چنین شیوه ‌ها و بسط روشهای عدالت جویانه و عدالت خواهانه در پیش ندارد .