مجازات خائنی که طرح کاپیتولاسیون را به تصویب رساند!
خرداد ماه یادآور سحرگاه خونینی است که رژیم شاه، چهار مؤمن مجاهد را به سبب ایمان به خدا و تعهد به مرجع و فقیه عادل زمان و رهبر انقلاب اسلامی و به جرم دفاع از اسلام ناب محمدی (ص) و اعدام انقلابی حسنعلی منصور، مزدور آمریکا، به میدان تیر آوردند تا به خیال خام خود، آنها را بکشند و یاران امام خمینی (ره) و اسلام را بترسانند؛ اما آنها همانند رهبرشان، دلی آرام و قلبی مطمئن داشتند و با لبی پر لبخند به شهادت لبیک گفتند و جاودانه تاریخ دارای حیات طیبه شدند و خون پاکشان، شوری دیگر در دل مردم خداخواه آفرید.
جمعیت مؤتلفه اسلامی در اوایل سال 1342 با نظر حضرت امام خمینی (ره) تشکیل شد. پیش از آن اعضای این جمعیت به ویژه در جریان «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» فعالیت چشمگیری داشتند، ولی در سال 42 با پیوند تشکیلاتی گروههای مختلف «هیأتهای مؤتلفه اسلامی » تشکیل شد. مؤتلفه شورایی به نام «شورای روحانیت » داشت که بر حرکت و برنامههای آن نظارت داشت تا امری مغایر شرع و وظایف اسلامی نباشد. این شورا متشکل از شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم حجتالاسلام مولایی و آیتالله انواری بود که مورد تأیید حضرت امام بودند.
پس از تبعید امام، بحث مبارزه مسلحانه در این تشکل جدیتر شد و با تأیید شهید مطهری و شهید بهشتی و نیز اذن شرعی آیتالله العظمی میلانی مجاهدان مؤتلفه در تدارک کار برآمدند، نخست تصمیم به اعدام شاه داشتند اما این عمل مسیر نشد و حسنعلی منصور نخست وزیر مزدور آمریکا که ننگ تصویب کاپیتولاسیون را بر پیشانی داشت در مقابل مجلس توسط مجاهدان مؤتلفه اعدام شد.
پس از این جریان به جز چند تن، بقیه یاران مؤتلفه که در اعدام انقلابی منصور دست داشتند، دستگیر شدند و چهار تن را به اعدام و بقیه را به حبس ابد و حبس ده تا پانزده سال محکوم کردند. سرانجام در سحرگاه 26 خرداد، شهید حاج صادق امانی، شهید محمد بخارایی، شهید مرتضی نیک نژاد و شهید رضا صفارهرندی را به شهادتگاه بردند و دژخیمان رژیم جوانان صدیق اسلام را به رگبار بستند و خون پاکشان را بر زمین ریختند.
آنچه در ادامه می خوانید گزارشی از این ماجراست.
در اسفند 1342، اسدالله علم از نخست وزیری برکنار شد و جای خود را به حسنعلی منصور داد. منصور دولت خود را در هجدهم اسفند به مجلس معرفی کرد و از فروردین 1343 به اجرای برنامههایش به سود غرب که یکی از آنها کاپیتولاسیون بود، پرداخت. وی طرح «مصونیت مستشاران نظامی امریکایی» را که در حکم ماده واحده در دوره علم به مجلس سنا ارائه شده بود دوباره به مجلس سنا برد و گستاخانه در صدد آن بود که طرح را به مرحله تصویب برساند.
تلاشهای منصور و دیگر اعضای کابینه منجر به تصویب این لایحه در مهر 1343 شد. خبر تصویب این ماده روحانیت را به خشم آورد و امام خمینی در چهارم آبان 1343 در سخنرانی ِ تندی این عمل را محکوم کرد و پیامد این سخنرانی، تبعید ایشان به ترکیه بود. با توجه به این اقدام منصور و اعتراضات همه قشرها، گروه مؤتلفه اسلامی با تأیید مراجع تقلید تصمیم به ترور منصور گرفتند و در 10 صبح یکم بهمن 1343 منصور در مقابل مجلس شورای ملی به دست محمد بخارایی با شلیک سه گلوله ترور شد. او را بلافاصله به بیمارستان پارس منتقل کردند و از پزشکان امریکایی و فرانسوی و انگلیسی برای درمان او کمک خواستند، ولی این کارها نتیجهای نداد و منصور در 6 بهمن 1343 درگذشت.
در ادامه جریان ترور منصور از زبان حبیب الله عسگراولادی نقل میشود: «شهید صادق امانی مغز متفکر حزب مؤتلفه آدم بسیار متشرع و دقیقی بود بدون اینکه حکم شرعی برای کاری داشته باشد آن کار را آغاز نمی کردند اینها جهت ترور منصور در مرحله اول آیت الله انواری را نزد امام واسطه قرار دادند تا ایشان با حرکت آنها موافقت کند... ولی امام موافقت نکرد.
سپس شهید امانی از من خواستند در نزد امام واسطه شوم. من نیز خدمت امام رفتم و موضوع را عرض کردم امام فرمودند، چه شخصی را می خواهند بزنند؟ عرض کردم هرکسی از این خائنین که در دسترس آنها باشد . ایشان فرمودند غیر از خود شاه کس دیگری مصلحت نیست... مدتی گذشت اینها از آیت الله میلانی خواستند که حکم شرعی این کار را صادر کند ... ایشان هم در مرحله اول چیزی مشابه نظر امام را فرمودند مدتی بعد شهید امانی از من خواست دوباره نزد امام بروم و اجازه این کار را بگیرم. این بار امام نهی خود را از این کار برداشتند، ولی مستقیم نگفتند که این کار را انجام بدهید.
جناب آقای عسگراولادی در مصاحبهای فرمودند: این مجازات افراد است، نه کار مسلحانه. کار مسلحانه آن است که مردم یا دست کم عدهای از آنها را مسلح کنیم و در خیابانها راه بیندازیم. کار ما در آن روز، مجازات خائنین بود. مرحوم حاج صادق امانی به این فتوای عمومی امام هم تکیه میکردند. که امام در روز چهار آبان که راجع به مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا صحبت کردند، فرمودند: «هر کس این لایحه را نوشته، هر کس در تصویب آن شرکت کرده، هر کس آن را توشیح کرده و هر کس اجرا کند، همه خائنند» خائن را مجازات کردن، ربطی به مبارزه مسلحانه ندارد و مؤتلفه هم چون فتوای مرجعش مؤید مبارزه مسلحانه نبود، کار مسلحانه نکرد. این کار مجازات خائنین است.
نیروهایی که در شاخه نظامی مؤتلفه اسلامی بودند تمرینهای نظامی نیز انجام می دادند اما در گروههای جدا از هم، یک گروه شش نفره که شهید عراقی، شهید اندرزگو، شهید صادق امانی، شهید بخارایی، مرتضی نیک نژاد و شهید رضا صفار هرندی بودند برنامهریزی ترور حسنعلی منصور را در روز اول بهمن 1343 طراحی کردند. علت اینکه اول بهمن را در نظر گرفتند به خاطر این بود که روز 17 رمضان و روز جنگ بدر بود به همین خاطر طرحشان را طرح بدر نامگذاری کردند. اینها در شب اول بهمن جلسهای داشتند و نامهای را چهار نفره امضا کردند و یک قطعنامه مانندی را هم ضمیمه نامه کردند. چون احتمال می دادند که از میدان بهارستان دیگر برنگردند یک نواری را هم شهید بخارایی ضبط کرد شاید حدود 20 دقیقه که در آغاز آن این آیه را می خواند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» و به دنبال آن این شعر را میخواند:
ناله را هر چند میخواهم که پنهان برکشم
سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
من نخستین گلوله را به سینه دشمن رها کردم، یعنی که هان ای جوانان مسلمان به پیش. او به به دنبال آن توضیحی داده که چرا ما از راههای دیگر مأیوس شدیم و کار ما به مبارزه مسلحانه کشید در نامهای هم که امضا کردند و به مراجع تقلید، رجال سیاسی و مسئولان دولتی آن روز رژیم نوشتند، توضیح دادند که چرا ما این راه را انتخاب کردیم آنها در قسمتی از این نامه نوشتند، ما منحصر شدیم به اینکه این راه را باید انتخاب کنیم، زیرا مرجع تقلید ما مورد اهانت قرار گرفته و تبعید شده است.
اینها تحقیق کرده بودند که منصور در روز اول بهمن به کجاها خواهد رفت و پس از بررسیها مشخص شد که او در ان روز به سه مکان می رود: 1ـ در مسجد مجد در مراسم ختمی شرکت خواهد کرد 2ـ در افتتاح یک تعاونی 3ـ به مجلس شورای ملی آن روز برای ارائه لایحه نفت فلات قاره.
ارزیابی که اینها کرده بودند آن طور که بعدا در درون زندان در فرصتی که با هم داشتیم برای ما تعریف کردند این بود که درون مسجد بسیار آسان است. اما یکی از انتقاداتی که در گذشته به فدائیان اسلام وارد میشد، این بود که چرا شما برنامههایتان را در مسجد اجرا میکنید؟
مسجد محل امن خداست و نباید طوری شود که مردم از آمدن به مسجد بترسند. لذا با این که آنجا ساده ترین راه برای اعدام منصور بود و راه فرار برای ضارب میسرتر بود. فکر کردند که از این تجربه استفاده کنند و در مسجد مجد این برنامه را اجرا نکنند.
دوم در خصوص تعاونی گفتند که تعاونی یک جنبه مردمی دارد اینها مردم را به وسیله تعاونی فریب میدهند اگر ما آنجا این برنامه را اجرا کنیم ضدیت ما با کسانی که طالب تعاونی هستند جلوه می کند و اینها میتوانند سوء استفاده کنند. لذا با اینکه خطرناک بود تصمیمی گرفته شد که برنامه جلو مجلس انجام شود. اساسا همانطور که بیان شد رژیم درصدد بود وضع مملکت را خیلی عادی جلوه دهد برای همین نیروی انتظامی و امنیتی گستردهای جلوی مجلس نگذاشته بود.
برنامه ریزی به این صورت انجام میشود که شهید بخارایی از جلو مدرسه شهید مطهری (سپهسالار) تا جلوی مسجد قدم بزنند جوانی آراسته که به تعبیر یکی از مقامات امنیتی یکی درصد هم نمیشد احتمال داد که چنین جوان آراسته و زیبا خوش برخورد و خوش رفتاری چنین کاری را انجام بدهد. ایشان با لباس بسیار تمیز و مرتب آنجا قدم میزد. در یک گوشه بهارستان، شهید مرتضی نیک نژاد مسلح ایستاده بود و در گوشهای دیگر صفار هرندی و صادق امانی هم در یک تاکسی نشسته بودند. البته از تعدادی تیمهای دیگر هم خواسته شده بود که مراقب میدان بهارستان باشند تا اگر چیزی پیشامد، بتوانند صحنه را عوض کنند اما تیم عمل کننده همین چهار نفر بودند.
شهید عراقی هم در جایی دیگر مراقب اوضاع بود؛ اما درخود میدان نبود. ماشین منصور به موقع میآید و روی پل مجلس توقف می کند نصیری و مبصر روسای ساواک و شهربانی هم پشت سر در دوتا ماشین میآیند اما اوضاع را خیلی آرام میبینند میروند جلوتر میایستند. منصور که از ماشین پیاده می شود بخارایی به او نزدیک شده یک نامه ای را به منصور میدهد او هم نامه را میگیرد و بخارایی به سرعت دست در لباسش میبرد و اسلحه را در آورده و شلیک می کند ابتدا به شکم منصور میزند وقتی او میافتد دومین گلوله را به حنجره اش می زند و فرار می کند».